کمک به مامان
سلام ،چند روزیه که مامانی مشغوله تدارک مهمونیه و من هم بهش کمک می کنم البته کمک از نوع رادینی،به طور مثال دو روز پیش که من خونه نبودم مامانی از فرصت استفاده کرد و کاغذ رنگی هارو اورده بود تا باهاشون یه چیز هایی درست کنه و من که بیرون بودم شصتم خبر دار شد که خبرهایی هست و به ددی(بابا احد اسمش رو خودم گذاشتم ددی) اصرار کردم که من رو برگردونه خونمون و قتی رسیدم خونه دیدم بله همه چیز محیاست و فقط من کم بودم چون مامانی رو غافلگیر کرده بودم نتونست کاغذ رنگیهارو جمع کنه پس ترجیح داد به ادامه کارش برسه من هم استین بالا زدم تا به مامان کمک کنم دیدم مامان با یه چیز زرد رنگ که انگشتهاش رو کرده بود توش و باز و بسته اش می کرد به کاغذ ها شکل م...
نویسنده :
مامانی نگین وبابایی فرهاد
19:10